کمیل کسان خود را بگو تا پسین روز پى ورزیدن بزرگیها شوند و شب پى برآوردن نیاز خفته‏ها . چه ، بدان کس که گوش او بانگها را فرا گیرد ، هیچ کس دلى را شاد نکند جز که خدا از آن شادمانى براى وى لطفى آفریند ، و چون بدو مصیبتى رسد آن لطف همانند آبى که سرازیر شود روى به وى نهد ، تا آن مصیبت را از او دور گرداند چنانکه شتر غریبه را از چراگاه دور سازند . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 89 فروردین 3 , ساعت 1:35 عصر

آن یار دلنواز که نازش کشیدنی است
قد نیاز دربر نازش خمیدنی است
دوزخ نشان کیفیت حسن جنت است
با درد زخم گل از شاخه چیدنی است
آن بی خبر که سرزنش عشق ما کند
انگشت او به تیغ ملامت بریدنی است
بر جاه و مال خویش مناز ای غریب یار
با جان آشناست که انسش خریدنی است
شاقی چو شاهد است بشارت به عاشقان
کاین جمع بر دوام و تفرق پریدنی است
ما را چو شاهدیست که معشوق یوسف است
صد پیرهن فراق به وصلش دریدنی است
معشوق خونبهای قتیلش چو می شود
عاشق به خاک عشق بخونش طپیدنی است
نوری علاج هجر ثنا و صبوری است
این پند شاهد است که از جان شنیدنی است



لیست کل یادداشت های این وبلاگ