سه شنبه 89 فروردین 3 , ساعت 2:23 عصر
بند هشتم
بر قتلگاه چون ره اهل بلا فتاد
مُلک و مَلک به ناله و آه و نوا فتاد
فریاد ناله بر فلک هفتمین رسید
بانگ فغان به جمله ارض و سما فتاد
شد محشری چو دیده اولاد مصطفی
بر کشتگان تشنه آل عبا فتاد
از جسم پاره پاره عباس مرتضی
در آب مرد ماهی و مرغ از هوا فتاد
خود را سکینه از شتر روی زمین فکند
تا چشم او به اکبر خونین قبا فتاد
آه از دمی که دیده زین العباد زار
بر روی نیزه بر سر از تن جدا فتاد
یک لحظه چشم زینب محزون و غم نصیب
بر جسم پاک و بی سر خون خدا فتاد
رو در مدینه کرد جگر گوشه بتول
بر شکوه لب گشود وچنین گفت با رسول
نوشته شده توسط نفس باد صبا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ