سه شنبه 89 فروردین 3 , ساعت 2:25 عصر
بند پنجم
تا آفتاب از سر زین بر زمین فتاد
بشکست قلب خاتم و از دین نگین فتاد
سروی که بود زینت آغوش مصطفی
بر قتلگاه کربلا از روی زین فتاد
آتش گرفت خرمن ایمان مؤمنین
تا روی خاک قامت حق الیقین فتاد
یک دیده سوی خیمه وچشمی به سوی خصم
در قتلگاه بی کس و یار ومعین فتاد
از برق خنجری که بشد پاره حنجرش
آتش به قلب رحمةً للعالمین فتاد
آمیخت نور روی او با خون حنجرش
والنجم گشت و تا بر عرش برین فتاد
قهر خدای شد فزون از رحمتش مگر
کز قهر او جحیم را چین بر جبین فتاد
غم گر چه ره به حضرت سبحان نبرده است
او در دل است و غم همه دلها فسرده است
نوشته شده توسط نفس باد صبا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ